باشد که عمر من سرتاسر کنار این آب بگذرد…
گذر زمانه را نمیفهمم
روحم انگار
در عمیق ترین گودال تاریخ افتاده
عبور من از جسد های متوالی
رقیق ترم میکند
پیوند من، با آسمان است
احساس تعلقی به زمین نمیکنم
مگر در بیشه زاری در لرستان
و یا جنگلی در انزلی
و یا رودی در اینجا
کنار آبی روان
سرشار از نا سکونی
و خنکی سرشارش
و سکوتی خالی از فکر
باشد که عمر من سرتاسر
کنار این آب بگذرد…
دستهها:شعر
همانجا
نگاه کن
به آن رونده ی مدام
به آن تَرِ زلال زندگی
چه ساده و همیشگی
سرود هستیش به گوش می رسد!
سلام
سرشار از نا سکونی
و خنکی سرشارش
و سکوتی خالی از فکر
باشد که عمر من سرتاسر
کنار این آب بگذرد…
عالی بود
به روزم
درود
—–
عشق نقشۀ تنهایی انسان نیست
عشق دریاییست
که در انتظار گامیست
برای تر شدن.
عشق در قلب تمامی لحظه های آبی
ابر و آسمان و دریا
چشم انتظار ماست.
—–
همیشه سرفراز باشید[گل][گل][گل]
بدرود