بایگانی

Archive for مِی 2010

و پر از ویرانی

مِی 25, 2010 ۱ دیدگاه

این قلبی که در سینه ام می تپد

گوهری است به امانت

که سالهاست بزرگوارانه به من عطا شده

این منم:

تهی از غرور

و پر از ویرانی

و صدایی گذرا که می گوید:

عاشق شو…

ویرانی

دسته‌ها:شعر برچسب‌ها: , ,

اعترافات پوک شاعر غم ها

مِی 11, 2010 2 دیدگاه
انگشتان جوهریم دیگر تاب نوشتن ندارند
چشمان گیجم سوی دیدن ندارند
من در این سال ها فقط به قلب تو دلخوش بودم
چه بیهوده می نگاشتم
که من نیز می باید قلبم را می جستم
.
.
دسته‌ها:شعر برچسب‌ها: , , , ,